در کنار عکس پاسدار شهید علی حداد
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار مرحوم محمود توکل »
ایعلینادیدنروی تو ما را مشکل است رنگ روی ما کند راز نهانی آشکار سرفراز و سرخ رو در نزد یزدانیم ما درگلستانوصالتروزوشبچون عندلیب شدگرفتار خم گیسوی تو ما را چه دل ماندگان در راهکویت هرزمان اندر فغان آتشهجرانحداد است از بس جانگداز قامتش سرو روان و صورتش مانند گل پاسدار دینحق حداد بود از جان و دل همچوسالارشهیدانپیکرشچاکچاک بالبعطشان بشد حداد سوی حق روان هستمحمودتوکلدر غمت سوزان چوشمع ازغم رویتوای سروروانخوندردل است سرّ اینمعنییقینداندهرآنکسعاقل است عزتوشأنوشرفما خاندان را...
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار مرحوم محمود توکل »
ایعلینادیدنروی تو ما را مشکل است رنگ روی ما کند راز نهانی آشکار سرفراز و سرخ رو در نزد یزدانیم ما درگلستانوصالتروزوشبچون عندلیب شدگرفتار خم گیسوی تو ما را چه دل ماندگان در راهکویت هرزمان اندر فغان آتشهجرانحداد است از بس جانگداز قامتش سرو روان و صورتش مانند گل پاسدار دینحق حداد بود از جان و دل همچوسالارشهیدانپیکرشچاکچاک بالبعطشان بشد حداد سوی حق روان هستمحمودتوکلدر غمت سوزان چوشمع ازغم رویتوای سروروانخوندردل است سرّ اینمعنییقینداندهرآنکسعاقل است عزتوشأنوشرفما خاندان را...
بیاد گلهای پرپر شده در آستانه عید نوروز
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار مرحوم محمود توکل »
بهار آمد گل آمد سنبل آمد همه گوئیم با چـشم انتظاری گلها برون کرده سر از خاک بنفشه در کنار جویباران ولی بیت الحزن شد خانه ما دگر ما را هوای بوستان نیست بیامد سال نو سال کهن رفت اگر مردم هوای باغ دارند همه یاد از جوانان می نمایند یکی قبر پسر گیرد در آغوش پدر ، مادر ، زن و فرزند و همسر یکی یاد از علی اکبر نماید یکی از فرقت و مرگ برادر یکی...
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار مرحوم محمود توکل »
بهار آمد گل آمد سنبل آمد همه گوئیم با چـشم انتظاری گلها برون کرده سر از خاک بنفشه در کنار جویباران ولی بیت الحزن شد خانه ما دگر ما را هوای بوستان نیست بیامد سال نو سال کهن رفت اگر مردم هوای باغ دارند همه یاد از جوانان می نمایند یکی قبر پسر گیرد در آغوش پدر ، مادر ، زن و فرزند و همسر یکی یاد از علی اکبر نماید یکی از فرقت و مرگ برادر یکی...
شهدا سال 65 -خاطرات شهید سعید شاهدی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد سعيد شاهدي »
اشک خدایا! دلم تنگ است. دلم چون آتش شعلهور میسوزد. خدایا! آتش دل، وجودم را آب کرد، بخار کرد. خدایا! دوست میداشتم بسوزم در عشقت، نه درون حرف مردم، از آنهایی که بدتر از خنجرهای زهر آلود از آن چشمهای پلید و کثیف میدانم، خوب میدانم که هر گاه این شعله به پا خیزد، برای خاموش کردن آن باید بگریم، از درون خود بشدت بگریم، تلخ و با شدت بگریم. باید اشک ریزم تا که چشم بخشکد، چشم من...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد سعيد شاهدي »
اشک خدایا! دلم تنگ است. دلم چون آتش شعلهور میسوزد. خدایا! آتش دل، وجودم را آب کرد، بخار کرد. خدایا! دوست میداشتم بسوزم در عشقت، نه درون حرف مردم، از آنهایی که بدتر از خنجرهای زهر آلود از آن چشمهای پلید و کثیف میدانم، خوب میدانم که هر گاه این شعله به پا خیزد، برای خاموش کردن آن باید بگریم، از درون خود بشدت بگریم، تلخ و با شدت بگریم. باید اشک ریزم تا که چشم بخشکد، چشم من...
شهدا سال ۶۵ -زندگینامه شهید حاجی آقا خرمی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
در چهاردهمین روز از آبان سال ۱۳۰۳ در شهرستان نیریز، میان خانوادهای متدین و مذهبی رایحه وجود کودکی زیبا محیط پائیز زده خانه را بهاری و با عطر وجود خود، عطرآگین کرد. نام او را حاجیآقا نهادند. آن دوران مصادف بود با نخستوزیری رضاخان و استعمار انگلستان بر ایران. حاجیآقا بهآرامی بزرگ شد و با گوشت و پوست خود ظلم و بیداد پهلوی را لمس کرد. در ۱۳۴۲/۳/۱۵ با انقلاب اسلامی همدل شد و در سالهای ۱۳۵۶ و...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
در چهاردهمین روز از آبان سال ۱۳۰۳ در شهرستان نیریز، میان خانوادهای متدین و مذهبی رایحه وجود کودکی زیبا محیط پائیز زده خانه را بهاری و با عطر وجود خود، عطرآگین کرد. نام او را حاجیآقا نهادند. آن دوران مصادف بود با نخستوزیری رضاخان و استعمار انگلستان بر ایران. حاجیآقا بهآرامی بزرگ شد و با گوشت و پوست خود ظلم و بیداد پهلوی را لمس کرد. در ۱۳۴۲/۳/۱۵ با انقلاب اسلامی همدل شد و در سالهای ۱۳۵۶ و...
شهدا سال 65 -از دست نوشته های شهید سعید مافی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد سعيد مافي »
اگر روزی بر کنار قبرم ای دوست و ای مادر! رسیدی، بر تن صد چاک و خونین من نظر کن و با این نظر بدان که جز خدا نخواستم. در جای دیگر، از فراق مولایش حسین(ع) میگوید: آنکس که همه جان بفدایش مینمایند آن حسین(ع) مظلوم کجاست؟ کجاست؟ ای حسین(ع) من! نورعین من، کجائی؟ کجائی؟ جانم به فدایت، ای آبروی اسلام و قرآن! کجایی؟ کجایی؟ کجایی؟ خطاب به مادر میگوید: مادر، زندگیام برای توست، وجودم از توست، مادر نمیتوانم با زبانم...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد سعيد مافي »
اگر روزی بر کنار قبرم ای دوست و ای مادر! رسیدی، بر تن صد چاک و خونین من نظر کن و با این نظر بدان که جز خدا نخواستم. در جای دیگر، از فراق مولایش حسین(ع) میگوید: آنکس که همه جان بفدایش مینمایند آن حسین(ع) مظلوم کجاست؟ کجاست؟ ای حسین(ع) من! نورعین من، کجائی؟ کجائی؟ جانم به فدایت، ای آبروی اسلام و قرآن! کجایی؟ کجایی؟ کجایی؟ خطاب به مادر میگوید: مادر، زندگیام برای توست، وجودم از توست، مادر نمیتوانم با زبانم...
شهدا سال ۶۵ -زندگینامه شهید غلامرضا یگانه
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
حکایتی دارند، شقایقهای خونین ایران اسلامی، آنهایی که در عنفوان جوانی در وفای به عهد عاشقانه پرپر شدند و به همراه نسیم صبا تا آستان معشوق پر کشیدند. از شمار آن خونین بالان، غلامرضا یگانه است که در پنجم اردیبهشتماه سال ۱۳۴۵ در شهرستان نیریز، میان خانوادهای متدین و معتقد به مبانی حیاتبخش اسلام، چشمهای خود را به دنیای خاکی گشود. شش بهار اول زندگی را در کانون گرم خانواده گذراند و سپس راهی مدرسه فرهمندی شد. دوره...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
حکایتی دارند، شقایقهای خونین ایران اسلامی، آنهایی که در عنفوان جوانی در وفای به عهد عاشقانه پرپر شدند و به همراه نسیم صبا تا آستان معشوق پر کشیدند. از شمار آن خونین بالان، غلامرضا یگانه است که در پنجم اردیبهشتماه سال ۱۳۴۵ در شهرستان نیریز، میان خانوادهای متدین و معتقد به مبانی حیاتبخش اسلام، چشمهای خود را به دنیای خاکی گشود. شش بهار اول زندگی را در کانون گرم خانواده گذراند و سپس راهی مدرسه فرهمندی شد. دوره...
شهدا سال 65 -زندگینامه شهید غلامعباس زارع
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
دریکی از روزهای زیبای خداوند، در شهرآبادان، سال ۱۳۴۵ در میان خانوادهای مسلمان و متدین چهره کودکی دلنشین فضای خانه را نورانی کرد. نام او را «غلام عباس» نامیدند تا با اقتدا به سپه دار کربلا در آیندهای نهچندان دور برای دفاع از راه حسین (ع) بیمهابا از تن و جان بگذرد. غلام عباس دوره ابتدایی و راهنمایی را در آبادان پشت سر گذاشت و سپس ترک تحصیلکرده و مشغول کار شد. در کنار کار و مشغلههای روزمره...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
دریکی از روزهای زیبای خداوند، در شهرآبادان، سال ۱۳۴۵ در میان خانوادهای مسلمان و متدین چهره کودکی دلنشین فضای خانه را نورانی کرد. نام او را «غلام عباس» نامیدند تا با اقتدا به سپه دار کربلا در آیندهای نهچندان دور برای دفاع از راه حسین (ع) بیمهابا از تن و جان بگذرد. غلام عباس دوره ابتدایی و راهنمایی را در آبادان پشت سر گذاشت و سپس ترک تحصیلکرده و مشغول کار شد. در کنار کار و مشغلههای روزمره...
شهدا سال 65 -زندگینامه شهید غلامرضا یگانه
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
حکایتی دارند، شقایقهای خونین ایران اسلامی، آنهایی که در عنفوان جوانی در وفای به عهد عاشقانه پرپر شدند و به همراه نسیم صبا تا آستان معشوق پر کشیدند. از شمار آن خونین بالان، غلامرضا یگانه است که در پنجم اردیبهشتماه سال ۱۳۴۵ در شهرستان نیریز، میان خانوادهای متدین و معتقد به مبانی حیاتبخش اسلام، چشمهای خود را به دنیای خاکی گشود. شش بهار اول زندگی را در کانون گرم خانواده گذراند و سپس راهی مدرسه فرهمندی شد. دوره...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
حکایتی دارند، شقایقهای خونین ایران اسلامی، آنهایی که در عنفوان جوانی در وفای به عهد عاشقانه پرپر شدند و به همراه نسیم صبا تا آستان معشوق پر کشیدند. از شمار آن خونین بالان، غلامرضا یگانه است که در پنجم اردیبهشتماه سال ۱۳۴۵ در شهرستان نیریز، میان خانوادهای متدین و معتقد به مبانی حیاتبخش اسلام، چشمهای خود را به دنیای خاکی گشود. شش بهار اول زندگی را در کانون گرم خانواده گذراند و سپس راهی مدرسه فرهمندی شد. دوره...
شهدا سال ۶۶ -از نوشتههای شهید سید مهدی قاری نیا
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهيد سيد مهدي قاري نيا »
بسمهتعالی لحظهای فارغ از مشغلات، زندگی را غنیمت شمرده و در گوشه عزلت به فکر فرورفتم و ابر عمر را که طوفان زمان با سرعت میبرد، نگریستم. عقربه ساعت با هر صدایش، گذران بهار عمر را هشدار میداد... ایام کودکی را به بازی و سرگرم کردن خود پرداختهایم و بیخیال ازآنچه در بیرون میگذرد... و اکنون نیز در این برهه از زمان در خوابوخیال و آرزوهای دور و دراز که عمر کفاف آن ندهد، غرقشده و در آرزوها به...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهيد سيد مهدي قاري نيا »
بسمهتعالی لحظهای فارغ از مشغلات، زندگی را غنیمت شمرده و در گوشه عزلت به فکر فرورفتم و ابر عمر را که طوفان زمان با سرعت میبرد، نگریستم. عقربه ساعت با هر صدایش، گذران بهار عمر را هشدار میداد... ایام کودکی را به بازی و سرگرم کردن خود پرداختهایم و بیخیال ازآنچه در بیرون میگذرد... و اکنون نیز در این برهه از زمان در خوابوخیال و آرزوهای دور و دراز که عمر کفاف آن ندهد، غرقشده و در آرزوها به...
شهدا سال 64 -نامه شهید غلامرضا کاتوزیان
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد غلامرضا کاتوزيان »
چه زیباست لحظهای که تفنگ از زمین کنده میشود و به سوی دشمن نشانه میرود. چه زیباست لحظهای که دشمن را ذلیل و خوار به اسارت میگیریم. چه شیرین است هنگامی که در خون خود میغلطیم و با شهد شیرین شهادت سیراب میشویم. شهادت مانند مادری است که تنها فرزندش را در آغوش میکشد. شهادت حد نهایی تکامل انسان است. خدایا! ما به سوی شهادت میرویم و به سوی تو پرواز میکنیم، ای خدا! ترا به خون شهیدان...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد غلامرضا کاتوزيان »
چه زیباست لحظهای که تفنگ از زمین کنده میشود و به سوی دشمن نشانه میرود. چه زیباست لحظهای که دشمن را ذلیل و خوار به اسارت میگیریم. چه شیرین است هنگامی که در خون خود میغلطیم و با شهد شیرین شهادت سیراب میشویم. شهادت مانند مادری است که تنها فرزندش را در آغوش میکشد. شهادت حد نهایی تکامل انسان است. خدایا! ما به سوی شهادت میرویم و به سوی تو پرواز میکنیم، ای خدا! ترا به خون شهیدان...
قبلي 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64 65 66 67 68 69 70 71 72 73 74 75 76 77 78 79 80 81 82 83 84 85 86 87 88 89 90 91 92
93
94 95 96 97 98 99 100 101 102 103 بعدي